گروه مصمم بچه های کوهستان بدون وقفه هر دوشنبه عصر در وعده گاهشان در دامنه کوه دراگ شیراز جمع می شوند و برنامه کوهپیمایی خود را پی می گیرند . صفا و صمیمیت غیرقابل وصفی بین این دوستان برقرار است .
علیرغم اینکه قول داده بودم که به موقع به آنها ملحق شوم متاسفانه به دلیل برخی گرفتاری ها و من جمله احساس ناراحتی در ناحیه مچ پایم موفق نشدم سروقت خودم را به آنها برسانم . در عین حال برای خالی نبودن عریضه بخشی از مسیر را طی کردم و اوایل شب موقع برگشت به تعدادی از آنها برخوردم(آقایان برزگر مدیر هماهنگی گروه و پسرش آقا مهدی و علی آقای بمانی و آقا سیروس). حسابی سرحال و قبراق و راضی بودند .
تصاویر زیر را ناصرخان مدیر فنی گروه (پیشتاز گروه درتصویر زیر)که در تشویق دوستان سهم بسزایی دارد تهیه کرده که همین جا از همت والای او سپاسگزاری می کنم . نفر دوم جناب آقای چراغی می باشد.
زنده یاد ابوالقاسم حالت مترجم شاعر و طنز پرداز معاصر است که در1298 در تهران زاده شد و در سوم آبان 1371 دارفانی را وداع گفت . بدنیست بدانیم ایشان سراینده اولین سرود جمهوری اسلامی است . مرحوم حالت در قبل از انقلاب با چندین مجله فرهنگی همکاری داشته و بعد از انقلاب هم با مجله فکاهی گل آقا همکاری داشته اند . مرحوم حالت را از قبل از انقلاب به شیفتگی به مسائل مذهبی می شناخته اند.(منبع : ویکی پدیا) ادامه مطلب...
حاج عبّاس از دوستان با وفا و با مرام بنده هست . تو این وانفسای گرفتاری روزمره و بالتبع فراموش شدن خیلی چیزها ، هر از گاهی بهم تماس می گیره و احوالمو می پرسه . گاهی هم با یه پیام یادم می کنه . ازش بسیار ممنونم .
دیشب این پیامو برام ارسال کرده منم برا شما دوستان عزیزم اینجا می زارمش . انشاالله خوشتون بیاد.
نوشته منسوب به مرحوم صادق هدایته . ولی من علیرغم تلاشی که کردم نتونستم منبعشو پیدا کنم . به هرحال خوبه شما هم ببینیدش.
صادق هدایت:
یک دوستی داشتم،
پلوی غذایش را خالی می خورد،
گوشت و مرغش را می گذاشت آخر کار، می گفت:
می خواهم خوشمزگی اش بماند زیر زبانم.
ادامه مطلب...
عید سعید فطر بر همه بندگان خدا و بر همه عاشقان پیامبر ختمی مرتبت و بر همه اونایی که دل در گرو محبت اهل بیت پیامبر دارند مبارک باد
این شعر رو از وبلاگ گلپونه های وحشی براتون انتخاب کردم .البته متوجه نشدم شاعرش کیه . امیدوارم خوشتون بیاد
گذشت ...
روزگاری من اگر دیوانه ات بودم گذشت
شمع بودی و من پروانه ات بودم گذشت
دیگر آن روزی که مویت دام و خالت دانه بود
من اسیر دام بهر دانه ات بودم گذشت
آن زمان طی شد که بودی روز و شب در خانه ام
روزگاری هم که من در خانه ات بودم گذشت
از می عشق تو دیگر نیستم سر مست و خوش
گر زمانی سر خوش از پیمانه ات بودم گذشت
گفت ساقی بار دیگر با نگار بی وفا
روزگاری من اگر دیوانه ات بودم گذشت
http://rule.blogfa.com/post-73.aspx
شعار تدبیر شیخ حسن روحانی بالاخره کارساز و نهایتا امروز توافق هسته ای حاصل شد .
پس از سالها و ماهها و روزها و ساعتها و لحظه ها و ثانیه ها بالاخره دود سفید از دودکش ساختمان هتل کوبورگ بیرون زد .مردان سیاسی ما انصافا زحمت کشیدند .درمصافی نابرابر، از جلو پنجه در پنجه با ابرقدرتهای جهان و از پشت آماج تهمت ها و زخم زبانهای عده ای خودی ... ادامه مطلب...
کوهستان کوه بیل سه روز است بی وقفه در آتش می سوزد . بر اساس خبر اخذ شده از ساکنین (طی تماس تلفنی )تا این لحظه نیروهای امدادی که امروز به منطقه اعزام شده اند و افراد بومی منطقه علیرغم تلاش و از خود گذشتگی چون فاقد امکانات مهار آتش هستند در مهار آتش توفیقی نداشته اند.
در بحبوحه عملیات گاهی فکر می کردم که در برابر ترکش خمپاره و گلوله ها ، لااقل در بخشی از بدنم نسبت به دیگر همرزمانم از امنیّت بیشتری برخوردارم ! چراکه بی سیم خودش با توجه به قطری که دارد می تواند همچون زره برای پشتم عمل کند! مخصوصا هنگامی که دستور عقب نشینی داده می شد و مجبور بودیم که مسافت نسبت زیادی را بدویم .
تا اینکه در برهه ای از عملیات با برادر بی سیم چی یکی از گروهانها مواجه شدم .فرمانده گروهانش به فیض شهادت نائل اومده بود و این برادر هم در قسمتی از بدن زخمی . جالب اینجا بود که هنوز بی سیمش کولش بود و آن را زمین نگذاشته بود .اما چه بی سیمی ! بخش قابل توجهی از آن به واسطه اصابت ترکش از دست رفته بود . مقداری سیم به هم پیچیده ویک تکه حلبی و آنتن و گوشی مانده بود! (این برادر رزمنده بنام عزیز ضیائی بعداً به فیض شهادت نائل آمد)
آن وقت به مقاومت زرهی که رویش حساب باز کرده بودم و توهمی که دچار شده بودم پی بردم .
چگونه از نگهدار اصلی غافل و به این تکه حلبی امید بسته بودم?!