از آن گذشته های دور ،این سؤال در ذهن من مطرح بود :
چرا اولین با سوادان نسل معاصرطایفه مالکی ازروستای پریشان بوده اند؟!
"پای صحبت های حاج حسین میرشکاری"
از این که نسل قدیم طایفه مالکی از کی و چه زمانی دارای سواد بوده اند اطلاع دقیقی در دست نیست . اما آن چه که مسلم است در قرن حاضر، پریشانی ها بیشتر وپیشتر از سایر روستاهای طایفه مالکی توفیق آموختن سواد را داشته اند.برای پیدا کردن پاسخ این سؤال در آن زمان ،سراغ مرحوم قربان اسدپوراز ملّایان و دعانویسان مشهور پریشان رفتم و او اینگونه توضیح داد:
شخصی به نام میرزای باصری از طایفه عرب باصری حوزه فسا به واسطه نزاع محلی منجر به قتل ، با اهل و عیال از دیار خود آواره می شود و بر حسب تقدیر، گذرشان به روستای پریشان می افتد . در آن جا حسب ر سم ورسوم ایلیاتی و روستایی ، مورد احترام و میهمان نوازی قرار گرفته و پناهنده و ماندگار می شود.از قضا این شخص آدم باسوادی بوده است وبه همین لحاظ پس از چندی از بزرگان روستای پریشان می خواهد که برای جبران محبت هایی که به او و خانواده اش شده است ، اجازه دهند به بچّه های آبادی سواد بیاموزد.
و بدین ترتیب آقایان شیروان اسدپور ، قربان اسدپور ، فضل ا... اسدپور ، حسنقلی رنجبر و خداداد اسدپور اولین هایی هستند که از طایفه مالکی پای درس ملا نشسته اند. ظاهراً از این جمع که همگی به رحمت خدا پیوسته اند فقط مرحوم فضل ا... اسدپور پس از چندی به واسطه ای از هم مکتبی ها و یا ملّای مکتب رنجیده خاطر می شود و دیگر پا به مکتب خانه نمی گذارد.
بعلاوه شخصی به نام شکرا... ساسانی از بنکوی کاعلی شیری نیز در درس این ملا حاضر می شده است . شکراله بواسطه عشق وعلاقه به سواد و حضور در درس ملّا با زن وبچه به روستای پریشان کوچ میکند .ملا شکرالله بعدها خودش تدریس در مکتب خانه های مالکی را عهده دار شد.به همین جهت بسیاری از باسوادان قدیمی مالکی او را می شناسند.
و این کُتوُاخانه حدوداً به مدت 5 سال برقرار بوده و این افراد در آن به فراگیری علوم قرآنی مشغول بوده اند. تا مدت ها بعد از آن میرزای باصری کسی در مالکی با سواد نشده است و اگر احیانا افراد قلیلی همچون مرحوم محمدرحیم میرشکاری هم با سواد شده اند بواسطه خدمت نظام وظیفه بوده است.
بطور مثال خلیل خان سلطانی نامه ای را خطاب به کا ماشاالله رئیسی کدخدای روستای هلک ارسال کرده بود . کسی از مردم ما با سواد نبود که قادر باشد نامه را بخواند .بزرگ تر روستا قاصدی پیش مرحوم پدرم فرستادند و اسبی را به امانت گرفتند و مرحوم بهمن علی نامه را به روستای پریشان برد تا با سوادان آن جا نامه را بخوانند .حالا مانده بود پاسخ دادن به نامه ! مرحوم ملا شکرالله را دعوت کردند و بعنوان حق الزحمه یک ناهار مهمان بود تا جواب نامه را دادند.
توضیح لازم : این مصاحبه به تاریخ هفتم مرداد ماه سال جاری (1399 ) در منزل مرحوم حاج حسین میرشکاری انجام شده است . متاسفانه این مرد بزرگ در تاریخ 23 مهرماه سال جاری به دلیل ابتلا به بیماری منحوس کرونا به رحمت ایزدی پیوست . روحش شاد و یادش گرامی
0
همتبار گرامی نام قدیم شهر نورآباد ممسنی مالکی بوده است و در شناسنامه پدران ما مالکی ثبت شده، لذا مالکی فقط حومه پریشان نمیباشد.
طوایف چنارشاهیجان از جمله کوه پیره ، بارسالار تا نورآباد و ساکنان قدیمی دشمن زیاری کنونی مالکی بوده اند
خصوصا مالکی مخمدشاهی که امروزه ساکن کرمان هستند به حمایت از لطفعلی خان زند در کرمان همانحا ساکن شدند با نام طایفه لری سهراب خان
ارسلان رزمجو
من و عمو محمد رواتکی
روستای ما به آبادی های زیادی تقسیم می شد با اسم ها و عنوان های متفاوت که معنای عمده آن ها را هنوز هم نمی دانم . اصلا همین روستای محل زندگیمان "هلکhelak " را هم هیچ وقت نفهمیدم معنای آن به کجا بر می گردد به "هلاک" و یا به "هل زار" یا به سواد و دقت دفتردار دبیرستانمان که در کارنامه من نوشته بود محل تولد :"هکک"!
و البته عمو محمد رواتکی هم از مردان سالخورده همین روستا بود و ازیکی از همین آبادی ها به نام " احمدزاری" ادامه مطلب...
از دیگر کارهای جانبی که در بنیاد شتابک دنبال گردید:
به مرور به این نتیجه رسیدیم که بنیاد شتابک در موارد بروز حادثه چندان کارآمد نیست و به عبارتی هنگام اتفاقات پیش بینی نشده برای بستگان، دستپاچگی هایی برای ارایه خدمات بوجود می آید.
دلیلش این بود که در بنیاد شتابک هیچ گونه وجهی راکد نمی ماند و موجودی حساب بنیاد به محض رسیدن به رقم سقف وام ،بلافاصله در وجه متقاضیان کارسازی می شود. برابر رویه معمول ، اعضا وجوهی را ( منهای وجوه خیریه )به این نیت تحت عنوان حق عضویت نزد بنیاد به امانت می گذارند که پس از مدتی ازمزیت وام قرض الحسنه بهره مند شوند. بنابرین دفتر بنیاد بر اساس چند ملاک ،متقاضیان را اولویت بندی و نوبت وام را به آن ها اعلام می کند.
با توجه به انتظار نسبتا طولانی که متقاضیان برای دریافت وام جدید متحمل می شوند منصفانه نیست با توجیه این که حادثه ای برای دیگری اتفاق افتاده نوبت وامشان در موعد مقرر ، به دیگری واگذار شود. از طرفی گاهی ممکن است حادثه ای اتفاق بیفتد و حتی متقاضی وام که نوبتش رسیده برای واگذاری امتیازخود به حادثه دیده موافق باشد ، اما احیانا حساب صندوق فاقد موجودی باشد که تبعا تا زمان تکمیل شدن حساب، امکان هیچ گونه فعالیتی برای حادثه دیده میسر نباشد.
به هر حال در طول این سال ها جسته و گریخته همفکری هایی با برخی بستگان انجام شد و اکثرا پیشنهاد داشتند که حساب جدیدی پیش بینی شود مشروط بر این که موجودی آن در گردش نباشد ،مگر برای کمک به حوادث پیش بینی نشده! ادامه مطلب...
شاید باورتان تشود!
از صحنه های فجیع و و چندش آوری که در منطقه ما هر از گاهی شاید در عالم خیال ، جلو چشم هر کدام از اهل آبادی به نمایش درمیآید و خوابش را آشفته می سازد ، فوت یکی از بستگان و یا افراد خانواده است ،
شاید گاهی طرف همین که به ذهنش بیاید و فرض کند که الان خودش مرده است و چگونه بزرگترهای فامیل جلو چشمان بچه های یتیمش همه دار و ندارش را به پای میهمانان می ریزند بلافاصله جان به جان آفرین تسلیم کند ! ناگفته نماند این میهمانان عزیز و دوست داشتنی عمدتا با غذاهای معمول امثال خورش بادمجان و کته و باقلی پلو و قیمه و .... خیلی جور نیستند و غذای باب میلشان فقط کباب است و بس !آن هم از نوع چنجه اش!
بیش از یک دهه از مسئولیت من در صندوق قرض الحسنه اداره می گذشت و به عبارتی تفریبا کارها روی غلطک افتاده بود و خیالم تا حدود زیادی از بابت اداره آنجا آسوده شده بود.
گاه گاهی با مشاهده گرفتاری های مالی نه چندان سنگین بستگان که شاید با اندک مساعدتی می شد آن را حل کرد به فکر می افتادم که اگر مشابه صندوق خدام الحسین را در فامیل داشتیم، شاید می شد قدمی هر چند کوتاه در جهت خدمت به خلق خدا برداشت. ضمن این که هر از چند وقتی برخی از بستگان و خانواده هم در این خصوص تلنگری می زدند.
خوشبختانه با سوابقی که از باب اشتغال در امور مالی و حسابداری اداره و همچنین راه اندازی صندوق خدام الحسین داشتم تجربیات خوبی نصیبم شده بود : از تنظیم حساب ها و بیلان عملکرد و انجام تشریفات قانونی حاکم بر تعاونی ها گرفته تا ارکان آن ها از هیئت مدیره و بازرسین و مجامع عمومی و نحوه ارتباط با اداره تعاون و بانک مرکزی. ادامه مطلب...
سخنی با هم ولایتی های گرامیم در طایفه مالکی ساکن فامور
تصاویر غسالخانه مالکی مربوط به سال 86 می باشد
با عرض سلام و ادب و تبریک سال نو و آرزوی سلامتی و شادابی همه شما ، چند کلمه ای را خدمتتان به عرض می رسانم .
عزیزان هم ولایتی
همگان اطلاع دارید که بیش از 10سال است که با پی گیری های مداوم برخی خیرخواهان طایفه و به همت ادارات کل اوقاف و بنیاد مسکن استان فارس وبهره گیری از بودجه بیت المال ، غسالخانه ای تحت عنوان دارالسلام درحد مرزی روستاهای هلک و دهپاگاه در زیربنای بالای 100متر مربع به منظور استفاده ساکنین روستاهای کم برخوردار مالکی نشین اعم از پریشان ،هلک ،دهپاگاه و قلات نیلو و حتی سایر روستاهای همجوارواقع دردهستان فاموربا امکانات زیراحداث وراه اندازی شده است:
- - اتاق محل شستشوو کفن میت (دو عدد سنگ مجزا)
- - اتاق سردخانه مجهز به سردخانه با ظرفیت نگهداری دو جسد
- - اتاق دفتر و آبدارخانه
- - حمام
- - سالن انتظار
- محوطه مناسب و وسیع در جنب ساختمان برای اقامه نماز میت ادامه مطلب...
اواسط سال 95 بود که باخبر شدم جناب آقای حاج اکبر رییسی هم ولایتی گرامیم که سال های زیادی در حوزه های مختلف اداری ،انتظامی، اجتماعی استان مسئولیت داشته اند و انصافا از افتخارات طایفه هستند در حال جمع آوری اطلاعاتی راجع به انساب طایفه مالکی است ولی خیلی در جریان جزئیات کار نبودم تا این که در جلسه ای از خود ایشان شنیدم که در صدد تهیه شجره نامه افراد طایفه مالکی هستند. ادامه مطلب...