f=e="t کوه بیل - بر بلندای کوه بیل
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
"بر بلندای کوه بیل"

باز هم آتش به جان کوه بیل افتاد .صدها هکتار از این منطقه بکر در آتش بی مبالاتی برخی افراد ولنگار و بی مسئولیت سوخت و دود شد و به هوا رفت.

حدودا ی وقت اذان ظهر بود که زنگ تلفن همراهم به صدا درآمد واز آن سوی خط یکی از بستگان ساکن منطقه خبر داد که کوه بیل دگر بار آتش گرفته است.با عجله به هر کجایی که فکرش را بکنید تماس گرفتم.ستاد حوادث غیر مترقبه با چندین شماره تلفن ،پس از شماره گیری های مکرر نهایتا پاسخش این بود ما موارد را فکس کرده ایم !. واقعا باید از خوشحالی صدها بار هورا کشید  که ستاد حوادث مراتب را فکس کرده است!  و پس از پی گیری مجدد فرمودند،آقای رئیس 20 دقیقه دیگر تشریف می آورند که البته آن موقع هم وقت اذان است و لابد ...

به روابط عمومی صدا وسیما تماس می گیرم شاید دستشان به جایی بند باشد ،آن هم روی پیغام گیر است و ....

به منابع طبیعی تماس می گیرم هیچ کدام از شماره ها پاسخ گو نیستند یا روی فاکس است و یا کسی گوشی بر نمی دارد .< ادامه مطلب...




تاریخ : چهارشنبه 96/6/8 | 3:47 عصر | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()

راستش هم ولایتی های گرامی ،مدتهاست که می خواهم بی پرده و خودمانی تر با هم درد دل کنیم .این چیزهایی که میگویم بارها در لفافه و نکته و کنایه و یا هرترفندی که در دیار خودمان بلد شده ام و یا در جاهای خیلی دورتر یاد گرفته ام در برخی معاشرتها به شما ها و خصوصاً دوستان عزیزی که مثل خودم ادّعای روشن فکری دارند تا آن جا که گفتگو های 5+1 از ابتدایی ترین بحثهای روزمره شان است مطرح کرده ام. ولی متاسفانه این جور که پیداست علیرغم اینکه خیلی ها با آن موافقند ،قرار نیست حداقل در گذر نسل ما توجهی به آن بشود.  و لاجرم  هی حرص خورده ام، اوف کشید ه ام و در آخر هم راه به جایی نبرده ام.

لازم به گفتن نیست من هم به نوبه ی خود از این همبستگی و ابراز محبت بی کران شما به یکدیگر غبطه می خورم ، اما در کنار آن نمی دانم باید به برخی از این رسم و رسومات و در یک کلمه فرهنگ  و سنّت گذشته خودمان بالید و یا آن که بایستی از مضرّاتش شرمگین شده ، سر در گریبان فرو برد. بطور مثال ،وقتی می بینم وقتی فردی از طایفه به مشکلی دچار می شود و اکثرمان، خود را از او قایم می کنیم تا از درد و گرفتاریش  نشنویم و حتی اگر گاهی به سراغمان هم بیایند که قدمی برداریم ،به بهانه های مختلف طفره می رویم  و هزار جور بهانه  برای انجام ندادنش جور می کنیم،

اما به فرض اگر همین شخص ،ناگهان چشم برهم گذاشت و به دیار ابدی سفر کرد چه رشادتها که از خود بروز نمی دهیم

 :   ادامه مطلب...




تاریخ : دوشنبه 95/7/12 | 10:59 عصر | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()

اخیراًکتاب "نگاه سبز بهار" مجموعه پیام ها و عبرت ها اثر هم ولایتی گرامی ،جناب آقای دکتر جهانبخش ثواقب که بتازگی از سوی" انتشارات نوید شیراز" به زیور طبع آراسته شده است به دستم رسید . نویسنده در سیری تحلیلی با بهره گیری از ذوق لطیف خود و تکیه بر جهان بینی اسلامی واستناد به منابع قرآنی و سروده هاو آثار بزرگان شعر و ادب فارسی، فصل بهار و رویش دوباره ی زمین و دگرگونی و سرانجام طبیعت و لزوم تدّبر انسان در رازهای آفرینش و جهان هستی را برای خواننده به تصویر کشیده است . بخش اول کتاب و یا مقدمه ی آن با انشایی زیبا در وصف بهار نگاشته شده که حیفم آمد دوستان عزیز را از آن بی بهره بگذارم : ادامه مطلب...




تاریخ : چهارشنبه 95/6/31 | 8:22 عصر | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()

می خواهم در خصوص مهاجران افغانی بگویم . این که حالاچگونه و چطور فوج فوج به کشور ما وارد می شوند بماند و ماهم کاری به آن نداریم و نمی توانیم داشته باشیم!

به هرحال این بیچاره ها انسانند،پس از ورود به خاک ما برای ادامه زندگی در یک کشور غریب مجبورند دنبال شغلی باشند و سر پناهی .

از هیچ کاری هم ابا ندارند و انصافا همه می دانیم برخی از کارهایی که بواسطه ویژگی های خاص جسمی انجام می دهند خصوصاَ در امور ساختمانی و بنایی ، از عهده بسیاری از کارگران توانمند ما هم خارج است. ادامه مطلب...




تاریخ : یکشنبه 95/6/21 | 9:29 عصر | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()

امروزه هر روز بیش از پیش ،موضوع محیط زیست و طبیعت در صدر خبرها و کانون توجهات قرار می گیرد و این جای خوشوقتی است. راستش زمان ما از این خبرها نبود .یادم نمی آید چه در طفولیت و چه دوران دبستان و دبیرستان، چه در کتاب ها و چه توسط معلمین ، تاکیدی ویژه به ما شده باشد به حفظ محیط زیست و احترامی که لازم است ما آدمیان که یکی از گونه های زیستی  موجود در کره زمین هستیم به سایر موجودات داشته باشیم  .

در صحرا که به سایر جنبندگان روی زمین برخورد داشتیم بدون تعارف چیزی بجز حذف آنها از صحنه در تصورمان نبود.اگر ماری را در جنگل می دیدیم سزایش کشتن بود مگر اینکه از دستمان بگریزد ودر بوته یا درخت و یا صخره ای پناه گیرد و از دیدمان محو شود. یا خرگوش ها که از دست آدمی زادگان در امان نبودند و گاه جهت استفاده خوراکی شکار می شدند و گاه به منظور تفریح و سرگرمی. کبک ها و کبوترها و سایر پرندگان هم وضع بهتری نداشتند و دیدنشان تنها چیزی را که به ذهن تداعی می کرد کباب خوشمزه آن ها بود. سایر وحوش هم هر کدام وصفی دیگر... ادامه مطلب...




تاریخ : دوشنبه 95/5/18 | 11:47 عصر | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()

کوه بیل /چشمه بید مزراع

سرحد کوه بیل ،یورد غرغری  از منظر درخت بید  چشمه بیدمزراع/تصویر از لای تنه درخت بید های یورد بید مزراع گرفته شده است. ادامه مطلب...




تاریخ : چهارشنبه 95/3/5 | 2:8 عصر | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()

علیرغم این که به سرحد کوه بیل فوق العاده علاقه مند هستم ،منتهی به دلایلی کمتر توفیق حاصل می شود که از آن جا دیدن داشته باشم.اما به هرحال سعی می کنم حداقل در فصل بهار و خصوصا اریبهشت ماه از آن جا دیداری تازه کنم و با مشاهده زیبایی های کوه بیل خاطرات دوران کودکی و نوجوانیم را مرور کنم.امسال جمعه 17 اردیبهشت ماه به دعوت عموزاده هایم از صبح زود با جمع و جور کردن مختصر تدارکاتی راهی سرحد شدم.کوه بیل را همچنان زیبا و دوست داشتنی دیدم.اما به وضوح بی پناهیش را در برابر هجوم انسانی مجسم دیدم. راستش از وقتی که بهار آغاز می شود با رویش اولین سبزه ها ،سیل هجوم طبیعت دوستانی که دوست داشتنشان را با نابود کردن طبیعت به اثبات می رسانند  نیز آغاز می شود. ......

سرحد کوه بیل/ چشمه مربوکسرحد کوه بیل/ چشمه مربوک 

 بوته جاشیر حیوانی غرق در گل /بلندی های واقع در شرق چشمه مربوک /کوه بیل ادامه مطلب...




تاریخ : یکشنبه 95/2/19 | 1:11 صبح | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()

ساعت موبایل را که برای موقع نماز صبح تنظیم کرده ام صدایش در نمی آید و قالم می گذارد  . اما من با صدای قوقولی قوقوی خروس صاحب خانه از رخت خواب کنده می شوم و با عجله به حیاط منزل می آیم . به !چه هوای تمیزی!دامنه کوه بزی در روستای هلک شهرستان کازرون/اوایل بهار 95

نمایی از طبیعت بهاری فامور/دامنه کوه بزی واقع در جنوب شرقی روستای هلک کازرون

ادامه مطلب...




تاریخ : سه شنبه 95/1/10 | 10:38 صبح | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()

 کلید را درون قفل در می چرخانم و خُرد و خمیر و سرخورده از محیط بیرون، خود را به درون منزل می افکنم. هنوز لختی نیاسود ه ام که همسرم کارت دعوتی را جلو چشمم می گیرد .کارت عروسی یکی از بستگان است.چشمانم سیاهی می رود ... ای وای خدا دوباره ...

خبر عروسی مایه مسرت و شادی است .چه کسی از شادی بدش می آید؟ وقتی می بینی یکی از دوستان و یا آشنایان و بستگانت پیوندی مقدس و مبارک را جشن می گیرند، شما هم در این شادی خود را سهیم می بینی و برایشان دعا می کنی و از خداوند خوشحالی و سفید بختی و عاقبت بخیری آنها را آرزو می کنی. سوای این، مختصر هدیه ای هم به عروس و داماد تقدیم می کنی که گاه شاید اندازه پول شامت هم  نباشد! اما من حال و هوای کسی را دارم که آماده می شود در میدان کارزار به نبردی نابرابر تن دهد. ادامه مطلب...




تاریخ : جمعه 94/12/28 | 5:13 عصر | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()

23بهمن ماه امسال توفیقی دست داد تا به اتفاق خانواده از زادگاهم دیار فراموش شده پریشان دیداری داشته باشم . سفرمان مزین شد به نزولات جوی و  بارش ملایم برف و باران که خاطرات جالبی را برایمان رقم زد .تصاویر زیر را همسرم در طول مسیر با دوربین موبایل از مناظر کنار جاده برداشته است.

تصویر از ارتفاعات شمال غربی مشرف به دریاچه پریشان گرفته شده

تصویری از روستای پریشان و اندکی دورتر روستای هلک.تصویر از بالای کوه شمال دریاچه پریشان (ابتدای جاده جدید در دست احداث طایفه مالکی )برداشته شده است ادامه مطلب...




تاریخ : سه شنبه 94/11/27 | 2:17 عصر | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()
   1   2   3   4      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • مینی ویکی نت