باز هم آتش به جان کوه بیل افتاد .صدها هکتار از این منطقه بکر در آتش بی مبالاتی برخی افراد ولنگار و بی مسئولیت سوخت و دود شد و به هوا رفت.
حدودا ی وقت اذان ظهر بود که زنگ تلفن همراهم به صدا درآمد واز آن سوی خط یکی از بستگان ساکن منطقه خبر داد که کوه بیل دگر بار آتش گرفته است.با عجله به هر کجایی که فکرش را بکنید تماس گرفتم.ستاد حوادث غیر مترقبه با چندین شماره تلفن ،پس از شماره گیری های مکرر نهایتا پاسخش این بود ما موارد را فکس کرده ایم !. واقعا باید از خوشحالی صدها بار هورا کشید که ستاد حوادث مراتب را فکس کرده است! و پس از پی گیری مجدد فرمودند،آقای رئیس 20 دقیقه دیگر تشریف می آورند که البته آن موقع هم وقت اذان است و لابد ...
به روابط عمومی صدا وسیما تماس می گیرم شاید دستشان به جایی بند باشد ،آن هم روی پیغام گیر است و ....
به منابع طبیعی تماس می گیرم هیچ کدام از شماره ها پاسخ گو نیستند یا روی فاکس است و یا کسی گوشی بر نمی دارد .< ادامه مطلب...
راستش هم ولایتی های گرامی ،مدتهاست که می خواهم بی پرده و خودمانی تر با هم درد دل کنیم .این چیزهایی که میگویم بارها در لفافه و نکته و کنایه و یا هرترفندی که در دیار خودمان بلد شده ام و یا در جاهای خیلی دورتر یاد گرفته ام در برخی معاشرتها به شما ها و خصوصاً دوستان عزیزی که مثل خودم ادّعای روشن فکری دارند تا آن جا که گفتگو های 5+1 از ابتدایی ترین بحثهای روزمره شان است مطرح کرده ام. ولی متاسفانه این جور که پیداست علیرغم اینکه خیلی ها با آن موافقند ،قرار نیست حداقل در گذر نسل ما توجهی به آن بشود. و لاجرم هی حرص خورده ام، اوف کشید ه ام و در آخر هم راه به جایی نبرده ام.
لازم به گفتن نیست من هم به نوبه ی خود از این همبستگی و ابراز محبت بی کران شما به یکدیگر غبطه می خورم ، اما در کنار آن نمی دانم باید به برخی از این رسم و رسومات و در یک کلمه فرهنگ و سنّت گذشته خودمان بالید و یا آن که بایستی از مضرّاتش شرمگین شده ، سر در گریبان فرو برد. بطور مثال ،وقتی می بینم وقتی فردی از طایفه به مشکلی دچار می شود و اکثرمان، خود را از او قایم می کنیم تا از درد و گرفتاریش نشنویم و حتی اگر گاهی به سراغمان هم بیایند که قدمی برداریم ،به بهانه های مختلف طفره می رویم و هزار جور بهانه برای انجام ندادنش جور می کنیم،
اما به فرض اگر همین شخص ،ناگهان چشم برهم گذاشت و به دیار ابدی سفر کرد چه رشادتها که از خود بروز نمی دهیم
امروزه هر روز بیش از پیش ،موضوع محیط زیست و طبیعت در صدر خبرها و کانون توجهات قرار می گیرد و این جای خوشوقتی است. راستش زمان ما از این خبرها نبود .یادم نمی آید چه در طفولیت و چه دوران دبستان و دبیرستان، چه در کتاب ها و چه توسط معلمین ، تاکیدی ویژه به ما شده باشد به حفظ محیط زیست و احترامی که لازم است ما آدمیان که یکی از گونه های زیستی موجود در کره زمین هستیم به سایر موجودات داشته باشیم .
در صحرا که به سایر جنبندگان روی زمین برخورد داشتیم بدون تعارف چیزی بجز حذف آنها از صحنه در تصورمان نبود.اگر ماری را در جنگل می دیدیم سزایش کشتن بود مگر اینکه از دستمان بگریزد ودر بوته یا درخت و یا صخره ای پناه گیرد و از دیدمان محو شود. یا خرگوش ها که از دست آدمی زادگان در امان نبودند و گاه جهت استفاده خوراکی شکار می شدند و گاه به منظور تفریح و سرگرمی. کبک ها و کبوترها و سایر پرندگان هم وضع بهتری نداشتند و دیدنشان تنها چیزی را که به ذهن تداعی می کرد کباب خوشمزه آن ها بود. سایر وحوش هم هر کدام وصفی دیگر... ادامه مطلب...
سرحد کوه بیل ،یورد غرغری از منظر درخت بید چشمه بیدمزراع/تصویر از لای تنه درخت بید های یورد بید مزراع گرفته شده است. ادامه مطلب...
23بهمن ماه امسال توفیقی دست داد تا به اتفاق خانواده از زادگاهم دیار فراموش شده پریشان دیداری داشته باشم . سفرمان مزین شد به نزولات جوی و بارش ملایم برف و باران که خاطرات جالبی را برایمان رقم زد .تصاویر زیر را همسرم در طول مسیر با دوربین موبایل از مناظر کنار جاده برداشته است.
تصویری از روستای پریشان و اندکی دورتر روستای هلک.تصویر از بالای کوه شمال دریاچه پریشان (ابتدای جاده جدید در دست احداث طایفه مالکی )برداشته شده است ادامه مطلب...
(طایفه مالکی) بیشتر از روستاهای دیگر منطقه دامپروری داشته و نیمه اسکانند. یعنی چند ماه از سال را به منطقه سردسیری “کوه بیل” در شرق دشت ارژن کوچ می کنند..مسیر کوچ این طایفه از گرمسیر به سرحد (ییلاق)بدین صورت است که از کوره راه صعب العبور کوهستانی که در رشته کوه شمالی منطقه قرار دارد و از شمال روستای هلک می گذرد به نام "شُولَکُون"(sulakun)با بار وبنه و احشام گذشته و از کوه "چِنگ " (...)جنوبی سرازیر شده وارد دشت پشت کوه که خود حد فاصل بین این کوه و کوه چنگ شمالی است به نام "دشت برم "می شوند. ادامه مطلب...
غروب خورشید در سرحد کوه بیل /ارتفاعات مشرف به دشت ارژن(1)
کوه بیل : تصویر بالا گود بَلَحی است . در اصطلاح محلی به میدان ،گود و به بوته شیرین بیان ، مَهکMAHKیا بَلَح(balah)می گویند .روزگاری این محوطه زیر بوته های شیرین بیان پیدا نبود .اما به یُمن سودجویی برخی ،درحال حاضر به سختی می توان یک بوته اش را در این یورد (1)پیدا کرد.
ارتفاعات بالای منطقه را تُل باده یا تُل بادی گویند که یکی از مرتفع ترین و زیباترین مناطق کوه بیل است که متأسفانه عمده آن ،بنا به مصلحتی مثل خیلی جاهای دیگر منابع طبیعی محصور شده است وقابل دسترسی نیست.
و اکنون قصبه بلوک کازرون را نیز «کازرون» گویند. به مسافت 4 فرسخ بیشتر در میانه جنوب و مشرق شهر شاپور خراب است. در کتابهای تاریخ نوشته اند چون شاپور شهر شاپور را بساخت کازرون را از توابع آن قرار داد، پس فیروز پسر بهرام آن را شهری نمود، پس قباد بر آن بیفزود و شهری بزرگ گردید و عرض آن از خط استوا 29 درجه و 35 دقیقه و طول آن از گری نیچ 51 درجه و 45 دقیقه و انحراف قبله آن از نقطه جنوب به جانب مغرب [] درجه و [] دقیقه است. به مسافت 21 فرسخ کاروانی از شیراز دور افتاده است. نزدیک به 2000 درب خانه دارد و عموم خانه های آن از گچ و سنگ ساخته اند، حصار و باروئی نداشته و ندارد و او را 4 محله است:
تصویر بالا ، نمایی از یک مدرسه عشایری است.
مدارس عشایری ، ایده استاد شهیر مرحوم محمد بهمن بیگی برای با سواد نمودن بچه های مردم ایلات بود که بواسطه کوچ مداوم امکان استفاده از مدارس ثابت برایشان فراهم نبود.این مدارس عمدتا در استانهای محروم فارس ،کهگیلویه و بویر احمد ،کرمانشاه ،سیستان و بلوچستان ... ایجاد شده بودند.ایل مالکی نیز در زمان کوچ و اتراق در سرحد کوه بیل ،از این امتیاز بی مثال بهره مند بودند. ادامه مطلب...