از جمله نوادگان مرحوم "کا رضا "بودی وحقیر آن سان براو تعلق خاطر داشتمی که حضرت مولانا به شمس! و از این گرمی محبت، بناچاراورا شیخ عزت همی خواندمی. ایام طفولیت را درکناره بحر پریشان سپری نمودی وبه طبیعت ومحیط زیست بس تعلق خاطر داشتی واز همین روبه ماهی و مرغابی و هوبره وامثالهم بس حسن توجه داشتی علی الخصوص کباب آنها را! ادامه مطلب...
بهاران که آغاز می شد ما بودیم وایلی که با هزاران نوای خوش هی هی چوپانها و زنگوله های آویخته بر گردن گوسفندان و همراه با آواز مستانه ی پرندگان و شیهه اسبهایی که انگار سَرحَد (1)"sarhad "را بو می کشیدند رهسپار مراتع سرسبز و باصفای کوهستان زیبای "کوه بیل" (2)می شدیم . گردنه ها را علیرغم سختی ها و مشقّات فراوان درحال و هوای رسیدن به آن وادی رؤیایی ، یکی یکی پشت سر گذاشته و هیچ ازکف پاهایمان که در پاپوشهای پاره پاره و وصله دار خون آلود می شدند خبر نبود . ما بودیم وسربه هوا، ستیغ پرغرور و سرکش کوه "دیشک dishk"(3)را نظاره گر ، که نویدمان می داد: های عاشقان سرمنزل مقصود نزدیک است!
معمولاً ایل بعد ازظهرها ده را ترک می کرد. اوّلین مانع "جَوَنی"(4)بود و در امتداد آن راه باریکه و مالرو شوُلَکوُن((شاولگان))(5)و این راهی بود که کمتر پیش می آمد که بدون تلفات از گذرگاههای سخت آن بگذریم. از سقوط مالها در پیچهای تند و باریک بر روی صخره هابگیر تا فرار برخی اُلاغها و گم شدن برخی از اَحشام .
به هر روی شبانگاه خسته و کوفته بر بلندای کوه بالا(6) ، غروب خورشید را در اُفق دریاچه ی زیبای "پَریشان" وداع می گفتیم . اگرچه رنج اوّلین مرحله سفر کم نبود، لکن این اولین فاتحانه ی ایل بود با آن همه ناملایمات.
پیش قراولان ایل که می رسیدند محل اُتراق را تعیین و برای رسیدن دنباله ایل و عقب ماندگان آنچه را که لازم بود انجام می دادند از جمع آوری هیزم برای برپاکردن آتش تا مَهار احشامی که برای چرای علف تازه شتاب می نمودند. مردان ایل تمام هَمّ و غمشان این بود که گلّه ها را از پراکنده شدن در بلوط زارها (7)حفظ کنند و زنان هم ضمن مسئولیت نگهداری کودکان می بایست آتشی برمی افروختند تا با دم کردن چای، کام مردان خسته و کوفته ی ایل را با جرعه ای نوشیدنی شیرین سازند.
آنها یی که دست وبالشان بازتر بود بدشان نمی آمد بساط کبابی برپا سازند و برخی دیگر نیز با تهیه شُلشُل روغن(8) که درآن گیرودار غذایی را از آن خوشمزه تر نمی شناختیم جمع گرم و با صفای خانواده ی ایلیاتی را میهمان می نمودند .
1-سرحد : سردسیر2- کوه بیل : کوهستان کوه بیل در مجاورت دشت ارژن و در 50کیلومتری شیراز مجاورت جاده شیراز- کازرون 3- کوه دیشک : واقع در ضلع جنوبی کوه بیل که طایفه جروق در دامنه آن ییلاق را سپری می نمایند4- جونی : دامنه ی رشته کوه شمال روستاهای مالکی نشین
5- شولکون یا شاولگان : مسیر مالرو ایل مالکی در پهنای کوه بالا واقع در شمال روستاهای هلک و دهپاگاه و پریشان و ...6-کوه بالا : واقع در شمال روستاهای هلک و دهپاگاه و پریشان و ...رشته ای از زاگرس7-بلوط زارها : جنگلهای بلوط که بخش شمالی کوه بالا و منطقه دشت برم و ... را فرا گرفته است
8- شلشل روغن : غذای سریع مردم ایل – خمیر را به صورت گرد و قطور چنگ زده و پس از حالت گرفتن، در زیر خاکستر حاوی زغالهای گداخته قرار می دادند و پس از اینکه کاملا برشته می شد از تنور خارج و آن را تکانده و تمیز می کردند و سپس با مالیدن کره تازه یا روغن گوسفند بر روی آن مصرف می کردند.