پس از مدتها بیکاری و دوندگی ،شاد وخوشحال معرفی نامه را از سازمان کاریابی شهرستان تحویل گرفتم و به اداره مربوطه آمدم . با مأمور انتظامات درب ورودی که افسری درشت اندام با صورتی گوشت آلود بود سلام و علیکی معمولی کردم ونامه ام را نشانش دادم .آدرس دفتر آقای رئیس را داد و من وارد اداره شدم .
دفتردار آقای رئیس نامه را تحویل گرفت و ازمن خواست که روز بعد برای دریافت نتیجه مراجعه کنم .خدا حافظی کردم . موقع برگشتن همان مأمور انتظامات در حالی که لقمه گلوگیری را گاز می زد، اندام تکیده و لاغرم را حسابگرانه برانداز کرد.کمی متعجّب شدم . سرم را زیر انداختم و خواستم ردّ شوم .هنوز پایم را از درب اداره بیرون نگذاشته بودم که با نعره رعدآسای او سرجایم میخکوب شدم . آی پسر ! و با اشاره دست حالیم کرد که نزدش بروم . ادامه مطلب...
تاریخ : سه شنبه 93/12/5 | 8:57 عصر | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()