f=e="t مدیرکل - بر بلندای کوه بیل
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
"بر بلندای کوه بیل"

تابستان بود و این دوّمین روزی بود که از استخدامم در شرکت می گذشت . سعی کردم تا آخر وقت اداری ،قرص و محکم کار کرده و با تلاش بیشترم به همکاران قدیمی تر بفهمانم چند مَرده حلاجم ! شرکت ،در باغچه ای پر از در ختان خرمالو واقع شده بود . دیگر درختان باغچه را سروها و کاجهای کهنسال و چند تایی هم گردو وسیب و نارنج تشکیل می دادند.

حدود ساعت 2:15 بعد از ظهر بود که از پنجره اتاق ،بیرون را برانداز کردم . مش هدایت الله مسئول انبار شرکت که استاد کار من بود  ،درخت گردوی وسط حیاط را هدف سنگهای خود قرار داده و هراز گاهی خم می شد وگردوهایی را که می افتادند برداشته وبا سنگ مغز می کرد . ادامه مطلب...




تاریخ : سه شنبه 94/1/25 | 12:9 صبح | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()

رئیس شرکت من امروز بازنشسته شد .خدایش حفظ فرماید.روزغم انگیزی بود.

کارگران در سالن کارگاه ازدحام کرده بودند ومن به سختی جایی برای نشستن پیدا کردم .قرار نبود بنده و امثال بنده را به آن جلسه راه بدهند. اما وقتی فکر کردند شاید صندلیها خالی بماند دعوت شدیم! من جزئی از سیاهی لشکرم. چون قدم بلند است واین حسن من است که به چشم می آیم! جلودرب سالن جلسات به خود گفتم حال که تحویلم گرفته اند حداقل دستم را جلو ببرم وکیکی فنجانی بردارم .اما با احترام به درون سالن هلم دادند. حق داشتند چون وقت تنگ بود . به گمانم دیگرازکف رفته باشد! ادامه مطلب...




تاریخ : پنج شنبه 93/10/25 | 1:54 عصر | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()
<      1   2      
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • مینی ویکی نت