درمی زنم و با اجازه مسئول دفتر وارد اتاق آقای رئیس جدید شرکت می شوم. سلام می کنم .جوابی نمی شنوم . صدای سلامم درسکوت سهمگین حاکم بر فضای اتاق رئیس جدید گم می شود. اتاق را برانداز می کنم .تصویرهمه ی حاضرین نفر به نفر از جلو چشمانم رژه می روند و بالاخره در انتهای اتاق روی چهره آقای رئیس زوم می کنم . سرش رابه زیر انداخته و کمی مضطربانه درحالی که با ریشهایش آرام آرام بازی می کند، درتفکری عمیق فرو رفته است .چند برگ کاغذ نوشته ی روی میزش را جابجا می کند . ادامه مطلب...
تاریخ : پنج شنبه 93/11/16 | 1:3 عصر | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()