رئیس شرکت من امروز بازنشسته شد .خدایش حفظ فرماید.روزغم انگیزی بود.
کارگران در سالن کارگاه ازدحام کرده بودند ومن به سختی جایی برای نشستن پیدا کردم .قرار نبود بنده و امثال بنده را به آن جلسه راه بدهند. اما وقتی فکر کردند شاید صندلیها خالی بماند دعوت شدیم! من جزئی از سیاهی لشکرم. چون قدم بلند است واین حسن من است که به چشم می آیم! جلودرب سالن جلسات به خود گفتم حال که تحویلم گرفته اند حداقل دستم را جلو ببرم وکیکی فنجانی بردارم .اما با احترام به درون سالن هلم دادند. حق داشتند چون وقت تنگ بود . به گمانم دیگرازکف رفته باشد! ادامه مطلب...
تاریخ : پنج شنبه 93/10/25 | 1:54 عصر | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()