حاج عبّاس از دوستان با وفا و با مرام بنده هست . تو این وانفسای گرفتاری روزمره و بالتبع فراموش شدن خیلی چیزها ، هر از گاهی بهم تماس می گیره و احوالمو می پرسه . گاهی هم با یه پیام یادم می کنه . ازش بسیار ممنونم .
دیشب این پیامو برام ارسال کرده منم برا شما دوستان عزیزم اینجا می زارمش . انشاالله خوشتون بیاد.
نوشته منسوب به مرحوم صادق هدایته . ولی من علیرغم تلاشی که کردم نتونستم منبعشو پیدا کنم . به هرحال خوبه شما هم ببینیدش.
صادق هدایت:
یک دوستی داشتم،
پلوی غذایش را خالی می خورد،
گوشت و مرغش را می گذاشت آخر کار، می گفت:
می خواهم خوشمزگی اش بماند زیر زبانم.
همیشه هم پلو را که می خورد سیر می شد، گوشت و مرغ غذا می ماند گوشه ی بشقابش، نه از خوردن آن پلو لذت می برد، نه دیگر ولعی داشت برای خوردن گوشت و مرغش، برای جاهای خوشمزه ی غذا...
زندگی هم همینجوری ست.
گاهی شرایط ِ ناجور زندگی را تحمل می کنیم،
و لحظه های خوبش را می گذاریم برای بعد،
برای روزی که مشکلات تمام شود.
هیچ کداممان زندگی در لحظه را بلد نیستیم.
همه ی خوشی ها را حواله می کنیم برای فرداها،
برای روزی که قرار است دیگر مشکلی نباشد،
غافل از اینکه زندگی دست و پنجه نرم کردن با همین مشکلات است.
یک روزی به خودمان می آییم می بینیم یک عمر در حال خوردن پلو خالی ِ زندگی مان بوده ایم و گوشت و مرغ لحظه ها، دست نخورده مانده گوشه ی بشقاب،
دیگر نه حالی هست،
نه میل و حوصله ایی.
به راهی که اکثر مردم می روند بیشتر شک کن،
زیرا اغلب مردم فقط تقلید می کنند