f=e="t همراهی بچه های کوهستان /برنامه 94/1/31 - بر بلندای کوه بیل
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
"بر بلندای کوه بیل"

با نام و یاد یگانه هستی بخش

دوستان سلام

چندی بود که گروه کوهنوردی بچه های کوهستان بواسطه محبت فراوانی که به بنده دارند اصرار داشتند که آنها را همراهی کنم . ولی خب بدلیل برخی مشغله ها که عموما گریبانگیر آدمهای بی برنامه ای چون من می شود این توفیق نصیبم نمی شد.

 امروزقبل از ظهربود که ناصرخان مدیر فنی گروه را دیدم .به محض سلام و احوالپرسی عنوان داشت که امروز ساعت 5 برنامه کوهپیمایی داریم و شما حتما شرکت کنید . باتوجه به همان دلیل پیش گفته عذرخواهی نمودم. لکن در ناصرخان مؤثرنیفتاد ...دور از انصاف بود که اظهار لطف دوستم را بی پاسخ بگذارم واجرای امر ننمایم ،بناچار عرض کردم نهایت سعی را خواهم داشت که بیایم و ازاو همچنان اصرارو تأکید.

بنا گذاشتم که کارهای بعد از ظهر را به وقت دیگری موکول کنم و دوستان را همراه باشم . باهمه این تفاصیل سر وقت  نرسیدم وگروه حرکت کرده بود. خدای را شکر عقبه گروه در دامنه ی "جبل دراگ "سرگرم  تجهیز بودند که افتخار نصیبم شد و به آنها ملحق شدم.

افراد گروه که عمدتاً اداری هستند ودرمحل کار در سطوح کارمند وکارشناس و رئیس و ...شناخته می شوند ولاجرم همیشه دلخوریهایی هم پیش رو دارند، همین جا دردامنه کوه همه آن تفاوتهاو القاب وعناوین محل کار را به کناری نهاده و ته مانده ی آن دلخوری ها راهم جمع و جور کرده و از درّه ای سرازیر کردند.

من ماندم وگروهی که همه در یک بدن ،قالب شده بودند ،یکدل و یک رنگ .

راستی نگفتم : ظاهراًحاج داوود،کوهنورد قدیمی هم اولین باری بود که گروه را همراهی می کرد.

در طول مسیر صعب العبور کوهستان،شوخی و خنده و قهقهه ی بی غل ّ و غش آنها فضای درّه را پرکرده و به یقین دیگر هم نوردان را، این همه شور وصفا وصمیمیت ،به تعجب وحسرت وا می داشت. به ارتفاعات رسیدیم.دوستان هم سفر، کوله پشتی ها را از کمر باز کرده ومحتویات آن را در طبق اخلاص گذاشتند . از آب و خرما وقصب و انجیر و مویز و تخمه بگیر تا خیار وسیب وهویج و طالبی و ...

جالب تر اینکه خرما در چندین مدل از خرمای بم و جهرم گرفته تا خرمای فراشبند و ....برخی آغشته به کنجد یا ارده یا ...

ودرآخر آقا سجّاد بود که فلاکس سفریش را روکرد ودرآن گیر ودار  ،ضمن نوشاندن چای به دوستان مرا هم بطور ویژه مورد مرحمت قرار داد و استکانی چای میهمانمان کردو همچنین تلاش وصف نا پذیر دوست خوش سفرمان "کربلایی  علی محمد" در جمع آوری هیزم برای تهیه ی آتش و بساط چای .

مشاهده ی لطف وصفا وصمیمیت دوستانم در آن بالای کوه ودرخُنکای نسیم بهاری و در مجاورت درختانی که کودکیم را در کنارهمنوعانشان در سرحد "کوه بیل "گذرانده ام ، به وَجدَم آورده بود. آرزو داشتم اداره ام همان بالا بود. در ستیغ قلّه ها و همسایگی ابرها. ..هر روز صبح که به صندلی اداریم ، تکیه می دادم ، به هیچ ارباب رجوعی اخم نمی کردم . به هیچ همکاری تشر نمی زدم .پشت سر هیچ همکاری حرف نمی زدم .برای هیچ کس نقشه های جور واجور نمی کشیدم .با نیش طعن و لعن و .. هیچ بنده ی خدایی را نمی آزردم . برای حفظ پُست نداشته ام مبارزه نمی کردم. هیچ مدیری را در پیش همکارانش سبُک نمی کردم .احترام بزرگترها و پیشکسوتان ومدیران بالاترم را بیشتر مَدّ نظر داشتم، خلق خدا را بواقع و ازته دل بیشتر دوست می داشتم ، سعی می کردم مدیون کسی نباشم ،در استفاده از بیت المال و موقوفات نهایت احتیاط را می کردم و دیگران را به چیزی امر نمی کردم که خود به آن پایبند نبودم... وخلاصه ی کلام فرصت بیشتری برای دوستی با خدا و گفتن دردل هایم داشتم.

اما حیف، حیف... که همیشه آرزوهایم شدنی نیستند!

درعوض، درکنار همه این امّا و اگرها، من یادم بود که به همه دوستان گروه بگویم دوستشان دارم و قدردان محبّتهای بی دریغ همیشه گی شان هستم و بدون تعارف ،خود را لایق این همه لطف و محبت نمی دانم.

الهی جمع منسجم وصمیمی شان را پایدار و از گزند آفات زمانه مصون بدار.آمین

تصاویر دوستان همراه را در زیر ملاحظه فرمایید:

کوهپیمایی مورخ 31فروردین 1394

کوهپیمایی مورخ 31فروردین 1394

کوهپیمایی مورخ 31فروردین 1394

کوهپیمایی مورخ 31فروردین 1394

کوهپیمایی مورخ 31فروردین 1394

کوهپیمایی مورخ 31/1/94 جبل دراگ

کوهپیمایی مورخ 31فروردین 94 - جبل دراگ






تاریخ : چهارشنبه 94/2/2 | 6:36 عصر | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • مینی ویکی نت