اصطلاحات و کلمات بکار رفته در متن :(من و آموزگار کلاس پنجمم)
1-یُورد(یورت) : محل برپایی خیمه و خرگاه موقت عشایر 2-کوه بُزی: کوهی است حد مرز روستای هلک و روستای دهپاگاه که در دریاچه پریشان پیش روی دارد 3-بُهوُن: خیمه یا چادری که زنان عشایر از موی بز می بافند 4-تِری: اوسار مویی یا پشمی که چند حلقه دارد و برای بستن بزغاله ها و بره های کوچک استفاده می شود5-قاش: حصار یا پرچینی است که دامداران عشایربا استفاده از شاخه های خاردار درختان برای حفاظت از گله های خود در جلو خانه درست می کنند 6-محمد بهمن بیگی: استاد محمد بهمن بیگی بنیانگذار تعلیمات عشایر ایران که مدارس عشایری ، دبیرستان عشایری و دانشسرای عشایری از یادگارهای او بود7-بِینَت:در فرهنگ مردم عشایر و روستاییان به معنی کنترل و چک کردن و سرشماری گوسفندان و چهارپایان بکار می رود 8- چُل: دوام آوردن ،تحمل کردن 9- تعلیمات عشایر : نظام نوینی که مرحوم محمد بهمن بیگی برای سرعت بخشیدن به سواد آموزی و تحصیل بچه های ایلات عشایر بنیان نهاد-9- شعر خوزستان ظاهرا از شاعر حسین مسرور می باشد 10--فَرموُن: فرمان ، دستور و اجرای خواسته بزرگترها 11-مهدی: اسم من در دوران کودکی مهدی بود و در شناسنامه محمد12- "چَغوُیی": بنکویی از مردم طایفه مالکی که در روستای هلک سکونت داشته و تقریبا در اکثریت بودند13-کادِروُشی : بنکویی از مردم طایفه مالکی که در روستای هلک و پریشان سکونت داشتندکا : به معنای کِی و بزرگتر که برای احترام به مردان صاحب نام بکار می رفت شاید در حد "بیگ "در فرهنگ ترکی 14 - کتاب" دریاچه پریشان و فرهنگ منطقه فامور" : تالیف دکتر جهانبخش ثواقب 15: کتاب "مالکی در گذر زمان" اثرجناب آقای حاج اکبر رئیسی 16- دِروش بر وزن بنفش: در فرهنگ مردم مالکی به درفش گفته می شود، ابزار سوزن مانندو دسته داری که دوخت و دوز زمخت را با آن انجام می دهند 17- محمد رحیم و عباس میرشکاری : برادران بزرگ خانواده میرشکاری و از افراد موثر مردم هِلَک و بنکوی کادرویشی و در زمان ایلیاتی پذیرای آموزگاران عشایر در بنکو بودند که متاسفانه به فاصله کمی از هم دارفانی را وداع گفتند 18- چادر :خیمه و اقامتگاه معلم های عشایر بود که معمولا کله قندی و گنبد مانند و از پارچه برزنت سفید رنگ تهیه می شد و هنوز هم در ایلات و عشایر استفاده می شود19- چُل: سکوی کم ارتفاعی که با چیدنمنظم سنگ های ریز و درشت و در حدود دو متر در یک متر برای قراردادن مشک های آب ساخته می شد البته در سرحد و ییلاق از چوب و شاخه های درختان تشکیل می شد. 20- چاله: محل روشن کردن آتش21 - گل سرشور : ماده سفید و متمایل به زرد که از شهر تهیه و برای شستشو ی سر استفاده می شد 22-پر کنار: برگ درخت کنار، سدر که از پودر آن برای شستن سر استفاده می شد23- زرکنگر ،زهر کنگر: پس از خشک شدن بوته های کنگر، از ریشه های آن ها مواد مذابّی بیرون می زد که پس از خشک شدن توسط زن های ایل جمع آوری و در شستن لباس ها استفاده می شد
تاریخ : چهارشنبه 99/3/21 | 5:37 عصر | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()