f=e="t داستان - بر بلندای کوه بیل
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
"بر بلندای کوه بیل"

طنین ملکوتی  الله اکبر از مناره های مساجد شهر در آسمان طنین انداز می شد. کرمعلی تازه دریافت که ظهر شده است .کارش در شهربود و آخر هفته برای دیدن خانواده راهی ده می شد.پس از چند ماه که سر کار رفته بود ،امروز اولین حقوقش را گرفته بود.

 همین هفته پیش بود که مادرش در خصوص دختر یکی از بستگان دور با او صحبت کرده بود و قول داده بود که به محض  اینکه دست وبالش باز شود و حداقل لباس مناسبی برایش تهیه ببیند برای صحبت راهی خانه دختر می شود.

  ادامه مطلب...




تاریخ : جمعه 93/9/14 | 10:4 عصر | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()

وچون ایام جوانی ، شیخ را دریافت ، سیر و سیاحت را به کناری نهادی و در شهر حافظ و سعدی رحل اقامت افکندی و آن دیار را موطن گزیدی وآن سان که پیشتر عارض شدمی  مرافقت با پول بی حساب وکتاب به همراهی سایر خصائص خدادادی شهرتش راعالمگیر نمودی تا آنجا که آوازه اش از "چشمه پهنو" و"بنگ"(1) و "پوزه بادی" گرفته تا "تل سرخ"و "گامیرون" نیز فراتر برفتی و اندر باب رشادتهایش داستانها ساختندی و زنان آبادی در عروسی ها وصفش را در اشعار حماسی ،دستمایه "کل سرود" خود قرار بدادندی! ادامه مطلب...




تاریخ : شنبه 93/9/8 | 7:0 عصر | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()

از جمله نوادگان مرحوم "کا رضا "بودی وحقیر آن سان براو تعلق خاطر داشتمی که حضرت مولانا به شمس! و از این گرمی محبت، بناچاراورا شیخ عزت همی خواندمی. ایام طفولیت را درکناره بحر پریشان سپری نمودی وبه طبیعت ومحیط زیست بس تعلق خاطر داشتی واز همین روبه ماهی و مرغابی و هوبره وامثالهم بس حسن توجه داشتی علی الخصوص کباب آنها را! ادامه مطلب...




تاریخ : شنبه 93/9/8 | 4:57 عصر | نویسنده : مهدی پریشانی | نظرات ()
<      1   2   3      
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • مینی ویکی نت